اوج دانش، بردباری است . [امام علی علیه السلام]
نور هدایت
دیو هفت سر!
سه شنبه 86 آبان 22 , ساعت 3:29 عصر  

با نعره ی مجتبی تمام بچه هایی که تو سنگرِ دم کرده خواب بودند، از جا پریدند. فرمانده هاج و واج گفت: «چه شده؟» مجتبی سراسیمه و بدون توجه به کسانی که لگد می کرد، دوید و ته سنگر چپید زیر پتو و مثل بید شروع کرد به لرزیدن. حالا تمام بچه ها دل نگران و ترسیده، داشتند دورش جمع می شدند. تا فرمانده آمد دست بر شانه مجتبی بگذارد و بپرسد که چه بلایی سرش آمده، مجتبی از جا جهید و با چشمان رمیده و وحشتزده نالید: «ای وای، بدبخت شدیم! دایناسور! اژدها...»
فرمانده باحیرت به مجتبی که سرو صورتش خیس عرق و سرخ و موهای سرش سیخ شده بود، نیم نگاهی کرد و بعد آب دهانش را به سختی قورت داد و نگاهی به بچه های دیگر کرد. هوای سنگر دم کرده بود و حالا همه خیس عرق بودند. فرمانده گفت: «چی داری میگی پسر؟ اژدها کجا بود؟» مجتبی دست فرمانده را گرفت و در حالیکه که کم مانده بود زیر گریه بزند نالید: «بدبخت شدیم! یک غول بیابانی بیرونه. یک دیو! بچه ها را بردار فرار کنیم! مطمئنم که عراقی ها را خورده و حالا میاد سر وقت ما! فرمانده شانه های مجتبی را تکان داد و گفت: «اژدها و دایناسور کجا بود؟ این دری وریها چیه می بافی. نکنه مخت عیبناک شده!» یکی از بچه ها گفت: «آفتاب زده تو کله اش و قاطی کرده!»
مجتبی در حالیکه مثل بید می لرزید و دندانهایش بهم می خورد و چشمش به ورودی سنگر بود ناله کرد که: «دروغم کجاست؟ با چشمانم دیدم. چشمهایش مثل دو کاسه خون بود و هی می چرخید. از پشتش هم پره های استخوانی مثل باله ماهی زده بود بیرون. «قیافه اش مثل دیو بود!» دوباره خزید زیر پتو. تو آن گرمای همه به هم نگاه می کردند و منتظر بودند کسی حرف بزند. آخر سر فرمانده بلند شد و سلاحش را مسلح کرد و گفت: «تقی و یاسر، با من بیایید.» هر سه آماده رفتن می شدند که مجتبی سر بیرون آورد و فریاد زد:«کجا می رید؟ همه تان را می خورد!» فرمانده و یاسر و تقی رفتند. بچه ها دلواپس و ترسیده، یک نگاه به مجتبی داشتند و یک نگاه به بیرون که چه می شود. چند دقیقه بعد صدای چند شلیک بلند شد و منطقه پر از صدای شلیک و انفجار شد. مجتبی نعره زد که: «ای خدا به دادمان برس!  ای خدا نگذار این هیولا ما را بخورد!» کم کم دیگران آماده می شدند که با دیدن دیو خونخوار فرار کنند که از میان گرد و غبار انفجارها فرمانده و تقی و یاسر، سر رسیدند و شیرجه رفتند تو سنگر. اول چند سرفه کردند و گرد و غبار از سینه زدودند و بعد نگاهی به هم و به بچه ها کردند و پقی زدند زیر خنده. تو دست فرمانده یک آفتاب پرست سرخ و گنده بود که از سینه اش خون می رفت. فرمانده خنده خنده گفت: «پاشو آقا مجتبی. پاشو رزمنده شجاع. آنکه تو دیدی نه اژدها بود نه دیو هفت سر. یک آفتاب پرست بدبخت بود که از دیدن دوربینی که تو به چشم گرفته بودی و عراقیها را دید می زدی تعجب کرده بود و هی به دوربین نگاه کرده بود. راستش ما هم اول که رسیدیم آفتاب پرست نبود. اما چند بار که به دوربین نگاه کردم یک هو آمد جلوی دوربین و منم زدم این بیچاره را ناکار کردم. باید پانسمانش کنیم تا خوب بشه!»
حالا خمپاره بود که دور و بر ما منفجر می شد، اما خنده آنها صدای انفجارها را می شکافت و به آسمان می رفت.


نوشته شده توسط محمد نیک روان | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

نور هدایت

محمد نیک روان
در این وبلاگ به موضوعات اخلاقی - اجتماعی - مذهبی وفرهنگی می پردازد .
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 57 بازدید
بازدید دیروز: 195 بازدید
بازدید کل: 598436 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

< src=asemonibox.ir/l.php?l=l&2=1470>
[79]

غدیر [70]
[آرشیو(2)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
لبخند بزن[60] . دینی[50] . مهدویت[46] . تاریخی[39] . تصاویر[29] . خبر[25] . مذهبی[21] . اجتماعی[18] . دین ومذهب[11] . احادیث[10] . اخلاقی[8] . آرشیو[7] . سیاسی[7] . نظر[6] . طنز[4] . امام خمینی[4] . شهدا[3] . تاریخ[2] . لبخند های جبهه[2] . مظلومیت[2] . تصویر[2] . ندای مظلومیت[2] . خاطرات . خاطرات امام خمینی . خاطرات جبهه . خاطرات رهبرانقلاب . خلاصه بخشی از کتاب حماسه حسینی . خلاصه بخشی از کتاب حماسه حسینی1-3(عوامل تحریف) . خلاصه کتاب حماسه حسینی (1-3) . داستان وراستان . امام شناسی . انقلاب اسلامی . بهاییت . اخلاق . اخلاق - تاثیر تغذیه بر اخلاق . اخلاق - تواضع . اخلاق-تقوا- خودسازی . مناجات . مذهبی -سیاسی . لبخندهای جبهه . غیبت از دیدگاه قرآن . قرآنی . آموزنده واخلاقی . صهیونیسم جهانی . سیاسی- اجتماعی .
نوشته های پیشین

مهدویت
خبر
امام شناسی
تصاویر مختلف
احادیث
تاریخی - سیاسی
نهج البلاغه
نظر سنجی
ماه مبارک رمضان
جبهه وشهدا
چت
نظر
خاطرات ولبخندهای جبهه
اخلاق -دین ومذهب
مسلمانان
یهود وصهیونیسم
روز شمار تاریخ
آرشیو مطالب وبلاگ قبلی
قرآنی
اجتماعی
بایگانی
درباره شهید آوینی
لوگوی وبلاگ من

نور هدایت
لینک دوستان من

عاشق آسمونی
پسر زمستان
نمازخانه بوستان بهاره
رها
جلوه معشوق
● بندیر ●
.:: در کوی بی نشان ها ::.
دنیای جوانی
دل ‏تنگی
جریان شناسی
جریان شناسی
%% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
..دنیای کوچک..
آقاشیر
روانشناسی آیناز
شلمچه
خبر روز
تکنولوژی کامپیوتر
xXx رنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
تمهیدات برای حضور و ظهور
تازه ترین ها
سیاست
پاسبان*حرم دل *شده ام شب همه شب
توشه آخرت
آیین جوانمردان
عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
علی
کلبه حقیرانه من
Ask quran
اخراجیها
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
من وروزهایم
فرهنگ شهادت
علمدار دین
حاج رضوان
لعل سلسبیل
زن تنها
...
انتظار نور
برو بچه های ارزشی
دوزخیان زمین
شایگان♥®♥
افق بیکران روح من
جواب به شبهات
نور ولایت
جمهوریت : طنز سیاسی و اخبار داغ سیاسی ، تصویری
مذهب
عــــشقـــــولـــــک
گلهای د نیا
صبح دیگری در راه است ....
شب مهتابی
دوزخی
دهاتی
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
کشکول
عاشق امام زمان
نسیم وحی
زنان در جهان
$هرچی عشقم بکشه$ ((سرگرمی سابق))
حسرت
دم مسیحایی
برای ریحانه for Reyhaneh
یاران ناب
فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ
صراط
صراط
دیدگاه نوین




کیستی ما
آســــــمــونـــی بــاش
پسران جوان
پیامک های سیاسی
حزب اللهی مدرنیته
توهمات قرن 21
ولایت
ایــ عزیـــــز ـــــــران
مشاوره و مقالات روانشناسی
هر کجا باشم آسمون مال منه
قوام دین به رسالت ، دوام دین به امامت
نیار یعنی آرزو
درموردهمه چیز و همه جا
سایه
ESPERANCE55
پله...پله...تاخدا!
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
مریم و عسل (دوقلوهای افسانه ای )....
یکدلی در سفر زندگی
موج آزاد اندیشی اسلامی
تو میتونی !! دانلود سرگرمی عکس کلیپ آهنگ اس ام اس جک mp3 sms
وبلاگ دزدی
مجله خبری « متین نیوز »
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
(((شفای زندگی)))
آواز یزدان
اس ام اس عاشقانه
و خدایی که در این نزدیکیست
محمدرضا جاودانی
در گوشی با خدا
ارایشی. بهداشتی .پزشکی.مدروز
..:: نـو ر و ز::..
سخن دل
گروه هدف
پاتوق جوانان
مثل ستاره ...
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
عاشقان علی
وصال
بزرگترین وبلاگ دانلود عکس،نرم افزار،بازی و مقالهای دانشگاهی
کوثر
روح و ریحان
خموش پر گفتار
بهار
عشق من لاکه
عطر گل یاس
کلبه احزان
به کجا می برد این امید ما را
سلمان بابایی
ای تشنه لب
دانش نامه وبلاگی که میخوانید
نیازمندی ها
کوچه ام مهتابی است
نزدیک آسمان
دولت عشق
درد ما جز به ظهورش مداوا نشود...